مجله علمی خبری اینفو
معنی نام بدریه
بدریه : (عربي) (بدر = ماهي كه به صورت دايرهي كامل ديده ميشود، ماه شب چهاردهم + ايه/iye-/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بدر يا ماه شب چهارده؛ 2- (به مجاز) ماه مانند و زيبارو.
معنی نام بَدیعه
بَديعه : (عربي) (مؤنث بديع) ، بدیع
معنی نام بَرفین
بَرفين : (برف + ين (پسوند نسبت))، 1- برفي، از جنس برف؛ 2-سفيد مانند برف؛ 3- (به مجاز) زيبا چهره.
معنی نام بِشارت
بِشارت : (عربي) 1- خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ 2- (در ادبيات عرفاني) بشارت به وصل حبيب به سوي حبيب است.
معنی نام بُشری (بشرا)
بُشري (بشرا) : (عربي) 1- بشارت، مژده، مژدگاني؛ 2- از واژههاي قرآني (يونس: 64).
معنی نام بَصیرا
بَصيرا : (عربي ـ فارسي) (بصير + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به بصیر؛ 2- منتسب به دانايي؛ 3- (به مجاز) دختري كه بينا و دانا باشد. + ن.ك. بَصير.
معنی نام بَصیرت
بَصيرت : (عربي) 1- بينايي؛ 2- (به مجاز) آگاهي داشتن از امري و جزئيات آن را در نظر داشتن، آگاهي و دانايي؛ 3- (در تصوف) نيروي باطني كه سالك با آن حقايق و باطن امور و اشيا را در مي يابد.
معنی نام بِلقیس
بِلقيس : (عربی) (اَعلام) ملكهي شهر سبا كه در روايات نام همسر حضرت سليمان(ع) است. [پيشينه و ريشهي نام بلقيس به درستي دانسته نيست، برخي آن را برگرفته از واژهي احتمالاً يونانيpallaxis، به معناي دختر باكره يا همخوابه دانستهاند و براي آن معادلهايي در زبانهاي آرامي و عبري برشمرده و بعضي ريشهي يوناني آن را به معناي نوعي آلت موسيقي دانستهاند و معادلهايي در زبان سومري، اَكَديِ بابلي و لاتين براي آن برشمردهاند. همچنين برخي بر اين عقيدهاند كه نام بلقيس از واژهي اوستايي pairikaدر دورهي هخامنشيان است كه بعدها در فارسي به صورت پري درآمده است. در هر صورت اينان متفقاند كه اين واژه وارد زبان عبري شده و در عربي به صورت بلقيس درآمده است.
معنی نام بُلور
بُلور : (عربي، معرب از يونانيِ beryllos) 1- نوعي مادهي معدني جامد و شفاف مانند شيشه؛ 2- آنچه از جنس شيشهي شفاف خوب است.
معنی نام بِنتالهدی
بِنتالهدي : (عربي) دختر هدايت شده.